با وجود رشد چشمگیر تولید گاز و افزایش ظرفیت اسمی نیروگاهها، قطع برق در تابستان همچنان تکرار میشود؛ ریشه این بحران را باید در زیرساختهای فرسوده و شبکه انتقال ناکارآمد جستوجو کرد.
به گزارش
نسیم اقتصاد به نقل از مهر، در حالی که مدیران صنعت برق، افزایش ظرفیت اسمی تولید را مطرح میکنند نهتنها توسعه متناسب با رشد مصرف و طرحهای صنعتی رخ نداده، بلکه شبکه فعلی حتی بخشِ عمدهای از برق تولیدی را تاب انتقال مطمئن ندارد. سن بالای خطوط، ضعف در اتصال بین استانی و تأخیر در اتصال پروژههای گازی و نیروگاهی جدید به شبکه، دلیل عمده بحران فعلی است.
زیرساخت انتقال، «پاشنه آشیل» شبکه برق
نکته قابل توجه آنکه رشد متمرکز نیروگاهها حول محدوده جغرافیایی خاص و فقدان خطوط انتقال سراسری مدرن، آینه تمامنمای ضعف سیاستگذاری و سرمایهگذاری در صنعت برق است. بنابراین انتقال از غرب و جنوب (محل استقرار نیروگاههای حرارتی و گازی جدید) به مراکز مصرف، بارهای شدید و غیر پیشبینی شده را به خطوط تحمیل کرده و تلفات شبکه را به بیش از 11 درصد رسانده است.
عمر بالای خطوط؛ بمب ساعتی در دل شبکه
از سویی دیگر، طبق آمار رسمی وزارت نیرو، بیش از 35 درصد از خطوط انتقال برق و پستهای فشار قوی کشور، عمری بالای 30 سال دارند؛ این یعنی بخش قابل توجهی از ستون فقرات شبکه برق کشور، فرسوده، ناکارآمد و مستعد آسیب است. این زیرساختهای سالخورده، که در زمان خود با ظرفیتهای بسیار پایینتر طراحی شدهاند، امروز باید پاسخگوی بار فزاینده مصرف در کشور باشند؛ مصرفی که هر ساله با رشد جمعیت، افزایش استفاده از لوازم سرمایشی و توسعه صنایع بیشتر میشود.
در چنین وضعیتی، هر تابستان با رسیدن گرما و بالا رفتن همزمان مصرف خانگی و صنعتی، این زیرساختها مانند بمبهای ساعتی عمل میکنند؛ کافیست دما کمی افزایش یابد یا مصرف در یک منطقه خاص بهطور ناگهانی بالا برود تا یکی از این تجهیزات از مدار خارج شود. این خروج ناگهانی، بهسرعت اثر دومینویی بر سایر بخشهای شبکه میگذارد و زنجیرهای از خاموشیهای منطقهای، قطعی برق در مراکز حیاتی و حتی اختلال در تولید صنعتی بهوجود میآورد.
این بحران نه ناشی از کمبود گاز یا ظرفیت تولید برق است – چرا که کشور در هر دو حوزه رشد قابل توجهی داشته – بلکه نتیجه دههها غفلت از نوسازی شبکه انتقال و توزیع، و عدم سرمایهگذاری مؤثر در زیرساختهای حیاتی است. بدون بازسازی هدفمند و فوری این شبکه فرسوده، تکرار خاموشیها در تابستان نه یک استثنا، بلکه به یک قاعده دائمی تبدیل خواهد شد.
همچنین در سالهای اخیر، سهم احداث و نوسازی خطوط انتقال از سبد بودجه وزارت نیرو به شدت کاهش یافته است. دهها پروژه کلیدی انتقال (شمال شرق، جنوب شرق، استان البرز، فارس–بوشهر) گرفتار کمبود اعتبار و رجوع به وعدههای بیپشتوانه ماندهاند؛ اتفاقی که نتیجه آن، ضعف «اتصال حلقهای» شبکه و افزایش ریسک خاموشی در مناطق صنعتی و پایتخت است.
در این بین افزایش ظرفیت اسمی تولید -بهویژه نیروگاههای جدید گازی و سیکل ترکیبی- اغلب به دلیل عدم تکمیل یا اتصال بهموقع به شبکه انتقال، هیچ تأثیری بر کاهش کسری برق نداشته است. صنعت برق بارها پروژههای پایانی را به اسم افتتاح اعلام میکند اما در واقع، این ظرفیتها همچنان پشت گلوگاههای انتقال و عدم سنکرون کامل گیر افتادهاند.
تمام این مسائل دست به دست هم داده تا تلفات برق در خطوط انتقال کشور فراتر از استانداردهای جهانی و منطقهای باشد؛ سهم 11 درصدی از کل تولید – معادل چندین نیروگاه متوسط – عملاً بخش عمدهای از تولید گاز و برق جدید را پیش از رسیدن به نقطه مصرف، هدر میدهد. عدم بهروزرسانی تجهیزات حفاظتی و ضعف خطوط فوق فشار قوی، موجب ایجاد نوسانات ولتاژ، داغی کابلها و قطع مکرر برق صنایع است.
صنایع قربانی غفلت از توسعه شبکه
مناطق صنعتی و شهرکهای بزرگ اغلب دور از محورهای اصلی شبکه انتقال جای گرفتهاند. به همین دلیل، در رخداد نخستین گرمای تابستان یا هر حادثه فنی، برق این مناطق به سرعت قطع شده و عملاً بخشهای حیاتی اقتصادی بدون پشتیبانی باقی میمانند. این نهفقط به خاطر رشد مصرف، بلکه نتیجه مستقیم بیتوجهی بلندمدت صنعت برق به توسعه متوازن شبکه است.
سعید موسوی، کارشناس ارشد شبکه انتقال برق در گفتگو با خبرنگار مهر میگوید افزایش تولید زمانی معنا پیدا میکند که شبکه انتقال و پستهای سراسری بتوانند این ظرفیت را منتقل کنند. فعلاً با شبکهای فرسوده و ناتوان از انتقال کل بار تولیدی مواجهیم؛ مهم نیست چقدر ظرفیت اسمی نیروگاهها بالا میرود، گلوگاه واقعی شبکه انتقال است؛ درست مثل رگهای مسدودی که نمیگذارند خونرسانی بدن کامل شود.
وی در پاسخ به این سوال که مهمترین عوامل ضعف شبکه انتقال و به تعویق افتادن پروژهها چیست؟ میگوید: کمبود بودجه و نگاه سیاسی تبلیغاتی نسبت به پروژهها، دلایل اصلی است. اعتبارات کمتر به بخش انتقال، ترجیح چندباره تکمیل نیروگاه به نوسازی خطوط، و اهمال در توسعه فناوریهای حفاظتی، شبکه را در حالت آسیبپذیر قرار داده است. پروژههای حیاتی چندباره کلنگزنی میشوند اما تکمیل نمیشوند.
وی خاطرنشان میکند: متوسط تلفات انتقال در دنیا زیر 6 درصد است، در حالیکه ایران 11–12 درصد تلفات دارد. مجموع این هدررفت در سال معادل ظرفیت چند نیروگاه متوسط است که صرفاً به خاطر فرسودگی و ضعف مدیریت از بین میروند. این تلفات روی هزینه نهایی تولید برق و منابع مالی صنعت اثر مستقیم دارد.
این کارشناس انرژی در پاسخ به این سوال که آیا افزایش تولید گاز بهتنهایی میتواند به کاهش خاموشی بیانجامد میگوید: نه، تا شبکه انتقال و توزیع به طور ریشهای نوسازی نشود، حتی اگر ظرفیت نیروگاهی و سوخت گاز را دو برابر کنیم، حجم زیادی از برق تولیدی یا به مقصد نمیرسد یا به شکل تلفات بیان میشود. زیرساخت نمادین صنعت برق در واقع شریان حیاتی توسعه کشور است که سالهاست قربانی بیبرنامگی شده.
موسوی خاطرنشان میکند: هر خاموشی یا نوسان برق برای صنایع بزرگ زیان چند صد میلیاردی در ماه ایجاد میکند؛ از افت تولید صنعتی تا خسارت تجهیزات. شرکتهای صنعتی کشور انگیزهای برای سرمایهگذاری روی توسعه شبکه ندارند و به همین دلیل، دولت باید فوراً بودجههای لازم برای مدرنیزاسیون را تأمین کند.
به گفته موسوی راه نجات شبکه برق تزریق منابع اندک نیست، بلکه تخصیص بودجه کافی، ورود فناوری مدرن پایش و ایجاد ساختارهای نظارتی برای جلوگیری از انحراف پروژههاست. همه چیز از نوسازی شبکه انتقال شروع میشود وگرنه سایر سیاستها مسکن کوتاهمدت هستند.
اگرچه مسئولان صنعت برق با تمرکز بر افزایش تولید و بهرهوری نیروگاهها، بحران را فنی و محدود به ظرفیت تولید نشان میدهند، اما واقعیت بحران کسری برق کشور، قصور تاریخی و مدیریتی در حوزه زیرساخت انتقال و نوسازی شبکههای «فوق فشار قوی» است. عادت به راهحلهای کوتاهمدت و غفلت از تأمین امنیت بلندمدت انرژی کشور، حالا صنعت برق را به مرز اعتبار و اعتماد اجتماعی رسانده است.
نظرات شما